روز 12 بهمن ماه 1357 آیت الله خمینی ( 1368 - 1291) که به عنوان رهبر انقلاب در ایران شناخته می شد، پس از گذراندن پانزده سال دوران تبعید از پاریس به تهران آمد و پس از خروج شاه از ایران در 26 دی ماه همان سال فرایند فروپاشی حکومت پادشاهی در ایران به آخرین مرحله خود نزدیک شد.
آیت الله خمینی با تکیه بر شبکه سنتی روحانیت رهبری یگانه انقلاب را به دست گرفت..
آیت الله خمینی در 13 مهرماه 1357 در پی فشار دولت ایران به دولت عراق به کویت رفت و از طریق کویت با مساعدت دولت فرانسه به پاریس رفت و در نوفل لوشاتو در حاشیه پایتخت فرانسه به فعالیت خود علیه رژیم شاه ادامه داد.
برخلاف انتظار شاه و بسیاری از ناظران، حضورآیت الله خمینی در پاریس به معرفی جهانی او به عنوان رهبر انقلاب کمک کرد.
او در آنجا با همکاری هوادارانی که از ناراضیان ایرانی مقیم فرانسه بودند و گروهی از هواداران انقلاب که از سراسر اروپا به پاریس رفته بودند ازطریق گفت وگو با رسانه ها و برگزاری منظم جلسات سخنرانی به بیان دیدگاه ها و مواضع خود پرداخت.
آیت الله خمینی همچنین با استفاده از امکانات ارتباطی مناسب میان تهران و پاریس به طور منظم متن سخنان و بیانیه های خود را به تهران می فرستاد.
در تهران خروج شاه براعتماد به نفس و امیدواری کسانی که در تظاهرات خیابانی شرکت می کردند، افزود و لحن شعارها و خواسته های مردم علیه شاه شدتی بیشتر و شعارهای مبنی بر ضرورت مبارزه مسلحانه با حکومت طرفداران بیشتری یافت.
آیت الله خمینی با تکیه بر شبکه سنتی روحانیت و بر اساس حمایت گروه های وسیع مردم که بنا بر اعتقادات مذهبی به صفوف مخالفان پیوسته بودند، رهبری یگانه انقلاب را به دست گرفت.
عباس عبدی کارشناس مسایل ایران که در سال های پیش از پیروزی انقلاب از رهبران جنبش دانشجویی طرفدار آیت الله خمینی بوده است، به بخش فارسی بی بی سی گفت:"حذف همه نیروهای سیاسی توسط شاه و پس از کودتای 28 مرداد ماه تقریبا امکان حضور هر نیروی سیاسی دیگری را از بین برده بود و آیت الله خمینی که هم به عنوان مرجع شیعی مورد اعتماد مردم بود و هم از پیگیری و قاطعیت و سازش ناپذیری در مخالفت با شاه برخوردار بود، تنها کسی بود که می توانست جریان انقلاب را رهبری کند."
"گروه های ملی و گروه های چپگرای مخالف شاه عملا امکان دیگری جز تن دادن به رهبری آیت الله خمینی نداشتند."
به گفته آقای عبدی گروه های ملی و گروه های چپگرای مخالف شاه عملا امکان دیگری جز تن دادن به رهبری آیت الله خمینی نداشتند.
اردلان عطار پور نویسنده و از فعالان انقلاب در سال های پیش از پیروزی می گوید انقلاب به دلیل فعالیت نیروهای مذهبی به تدریج ماهیت ضد غرب و ضد تجدد پیدا کرد و با چنین ماهیتی رهبری انقلاب نمی توانست به دست کسانی جز روحانیت قرار گیرد.
به گفته او نیروهای چپ بنا بر تحلیلی که از سوی بیژن جزنی - از رهبران گروه های چپ که در سال 54 در زندان اعدام شد - مطرح شده بود، پذیرفته بودند که رهبری جنبش می تواند در دوره ای به دست نیروهای سنتی ضد شاه باشد و نیروهای متمایل به حزب توده هم با توجه به معادلات بین المللی ترجیح می دادند از رهبری موجود حمایت کنند.
گروه ها و احزاب ملی گرا در پی انتخاب شاهپور بختیار به نخست وزیری از سوی شاه دچار دوگانگی شده بودند و مخالفت شدید آیت الله خمینی با هرگونه مذاکره با بختیار آخرین بخت نیرو های ملی گرای طرفدار اصلاحات در چارچوب قانون اساسی حکومت پادشاهی را از بین برد.
آیت الله خمینی پس از آنکه طی یک هفته به دلیل آنچه از سوی او بستن فرودگاه ها توسط دولت اعلام شد امکان پرواز به تهران نیافت، سر انجام عصر روز 12 بهمن به تهران آمد و مورد استقبال میلیون ها نفر از مردم تهران و سراسر ایران قرار گرفت که به تهران آمده بودند.
روحانیون و بازاریان تهران یک ستاد استقبال از رهبر انقلاب را سازمان داده بودند و آیت الله خمینی مستقیما از فرودگاه به قبرستان بهشت زهرا رفت و در آنجا در یک سخنرانی بر ضرورت محو همه نشانه های تمدن شاهنشاهی در ایران و بر افراشتن آنچه بیرق اسلام خواند تاکید کرد .
آیت الله روح الله موسوی خمینی (1368-1281 ) از مراجع شیعیان ایران بود که در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی ایران و بر اساس نخستین قانون اساسی جمهوری اسلامی به نام بنیانگذار این حکومت شناخته می شود.
آیت الله خمینی دکتر محمد مصدق را مرتد خواند و به دوره مشارکت نسبی جناح های موسوم به ملی و مذهبی در حکومت پس از انقلاب پایان داد. با افزایش مخالفت گروه های مختلف مردم با محمدرضا شاه پهلوی و حکومت سلطنتی در سال 1357 به تدریج در ایران به عنوان رهبر انقلاب و از زمان بازگشت از تبعید 17 ساله در خارج از کشور در 12 بهمن 1357به طور رسمی به عنوان رهبر انقلاب در سطح بین المللی شناخته شد.
پیش از این و به طور عمده از دهه پنجاه، مقلدین و پیروان آیت الله خمینی از او به عنوان امام خمینی نام بردند که با اوج گیری انقلاب به لقب مرسوم او تبدیل شد.
آیت الله خمینی در دهه 50 خورشیدی و در زمان تبعید در شهر نجف در عراق طی چند سخنرانی اندیشه حکومت اسلامی و حکومت ولایت فقیه را مطرح کرد.
این سخنرانی ها پس از مدتی در کتابی به نام "حکومت اسلامی" منتشر شد. این کتاب بنا بر نظر رسمی در جمهوری اسلامی و بنا بر نظر برخی از ناظران، زیربنای فکری آنچه بعدا انقلاب اسلامی نامیده شد و اساس نظری جمهوری اسلامی دانسته می شود.
کتاب وهمچنین سخنرانی های او در دهه پنجاه به طور مخفیانه از عراق به ایران می رسید و توسط شبکه ای از روحانیون پیرو او به صورت اعلامیه های پنهانی و نوارهای صوتی در سطح کشور پخش می شد.
از سال 1356 و در پی مجموعه ای از اعتراضات که توسط روحانیون هوادار او در قالب برگزاری مراسم چهلم در مساجد در شهر های بزرگ ایران برگزار می شد به تدریج آیت الله خمینی به مهم ترین چهره مخالف حکومت شاه در ایران مبدل شد.
آیت الله خمینی در میان هوادارانش بسیار محبوب بود و صاحب نظران به صراحت از نوعی کاریزمای معنوی سخن می گفتند که به او موقعیتی ویژه داده بود؛ چنانکه میشل فوکو فیلسوف منتقد فرانسوی او را به عنوان رهبر "انقلاب به نام خدا" توصیف کرد.
روحیه زاهدانه او که نتیجه سال ها تدریس عرفان و اخلاق و پرهیز مرسوم در میان روحانیون فرهیخته سنتی بود به اعتبار او در میان طرفداران انقلاب می افزود.
پذیرش پایان جنگ از سوی آیت الله خمینی از سوی او با تعبیر "نوشیدن جام زهر" یاد شد.
رفتار سیاسی او با قاطعیت و صراحت شناخته و توصیف می شد. برخی ناظران رسیدن او به موقعیت رهبری انقلاب را نتیجه موقع شناسی و سرعت عمل سیاسی او در شرایط بحرانی می دانند که برای او چهره یک رهبری قدرتمند را فراهم کرده بود؛ هرچند گروهی هم خشونت و بی اعتنایی عاطفی او را مورد انتقاد قرار می دادند.
پس از پیروزی انقلاب آیت الله خمینی در 24 بهمن 1357 دستور تشکیل دادگاه ها انقلاب را صادر کرد که با حکم آن گروهی از مقامات وابسته به حکومت پهلوی به سرعت اعدام شدند.
در فروردین ماه 1358 به هنگام برگزاری رفراندوم عمومی برای تعیین نوع حکومت در ایران آیت الله خمینی دو گزینه عمده مطرح دیگر یعنی جمهوری دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک اسلامی را رد کرد و تنها جمهوری اسلامی را به شکل پاسخ آری یا نه به رای عمومی نهاد.
آیت الله خمینی با تکیه بر نفوذی که در میان مقلدان و پیروان خود و به ویژه نوجوانان و جوانان ایرانی داشت، در فاصله سال های 1358 تا 1360 ازحذف بیشتر مخالفان جمهوری اسلامی که بخشی از آنان از مخالفان حکومت شاه بودند در فرایند منازعات سیاسی در ایران حمایت کرد.
آیت الله خمینی در همین دوران چنانکه آیت الله صادق خلخالی گفت از اقدامات دادگاه های انقلاب در صدور احکام سنگین و از جمله اعدام گروه هایی از مخالفان که محارب با خدا و مفسد فی الارض نامیده می شدند، پشتیبانی کرد.
اوهمچنین با حمایت از گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی شاغل در سفارت آمریکا توسط دانشجویان موسوم به پیروان خط امام در سال 1359 از اقدام آمریکا در قطع روابط دیپلماتیک با ایران استقبال کرد.
در آن زمان او دکتر محمد مصدق را مرتد خواند و به دوره مشارکت نسبی جناح های موسوم به ملی و مذهبی در حکومت پس از انقلاب پایان داد.
این مواضع آیت الله خمینی به استعفای مهندس مهدی بازرگان انجامید که نخستین نخست وزیر پس از انقلاب بود و وظیفه انتقال حکومت به جمهوری اسلامی در قالب دولت موقت را بر عهده داشت.
در فاصله سال های 1360 تا 1368 آیت الله خمینی به طور رسمی فرماندهی نیروهای ایرانی در جنگ با عراق را بر عهده گرفت و اندیشه صدور انقلاب و تصرف بیت المقدس و نابودی اسراییل را در شمار اهداف رسمی جنگ قرار داد اما با ناکام ماندن نفوذ نیروهای ایرانی به خاک عراق و پذیرش قطعنامه آتش بس مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد (قطعنامه 598 ) توقف جنگ را پذیرفت.
پذیرش پایان جنگ از سوی آیت الله خمینی از سوی او با تعبیر "نوشیدن جام زهر" یاد شد.
به گمان برخی از ناظران شدت گرفتن بیماری آیت الله خمینی که از سرطان معده رنج می برد در اقدام او در پذیرش آتش بس موثر بود . این بیماری در14 خرداد ماه 1368 به مرگ او منجر شد.
آیت الله خمینی از دهه 1330 به دلیل دیدگاه های فلسفی و کلامی اش که در چارچوب باورهای ملاصدرا و مشرب های عرفانی بود و تدریس فلسفه که در آن زمان از سوی روحانیون مرسوم نبود و به دلیل سازش ناپذیری اش در برابر حکومت سلطنتی در حوزه علمیه با نوعی انزوا روبه رو بود.
در اواخر دهه سی، گروهی از طلاب طرفدار آیت الله خمینی از او در برابر آیت الله بروجردی که مرجع مورد پذبرش بیشتر شیعیان بود حمایت می کردند و با مرگ آیت الله بروجردی در سال1339 از مرجعیت او حمایت کردند، اما پذیرش مرجعیت آیت الله خمینی عملا پس از مرگ آیت الله حکیم در سال 1344 ممکن شد.
مخالفت آیت الله خمینی با انتخابات ایالتی و ولایتی که نوعی انتخابات محلی محسوب می شد و دادن حق رای به زنان از سوی شاه در سال 1342 به شورش گروهی از طرفداران او و درگیری آنها با نیروهای پلیس انجامید که بعدا از سوی نیروهای مذهبی قیام 15 خرداد نام گرفت و از سوی طرفداران آیت الله خمینی به عنوان سرآغاز جنبش او توصیف شد.
آیت الله خمینی در سال 1343 در پی مخالفت با لایحه دولت وقت که برخی مصونیت های قضایی در اختیار آمریکایی ها قرار می داد و با نام حق کاپیتولاسیون نامیده می شد و حمله مستقیم به شخص شاه دستگیر و با وساطت گروهی از مراجع تقلید آزاد شد، اما پس از آن به ترکیه و سپس شهر نجف در عراق تبعید شد.
او تا زمان ترک نجف از طریق کویت و با کمک دولت فرانسه به مقصد پاریس درمهر ماه 1357 در عراق زندگی کرد.
آبت الله خمینی در خمین به دنیا آمد و پدرش در 5 سالگی در نزدیکی اراک کشته شد و دوره نوجوانی خود را در زمانه پرتلاطم جنگ جهانی اول پشت سر گذاشت.
باراک اوباما قبل از آنکه برنده انتخابات آمریکا شود به افغانستان رفت و از نزدیک با حامد کرزی دیدار کرد
تاکنون غرب تلاش می کرد تا تنش روزافزون در روابطش با افغانستان را تا حد ممکن پنهان نگه دارد. هرچند که دیر زمانی است که ادبیات سیاسی آقای کرزی در برابر غربی ها تند و بی پروا بوده است.
گویا آمریکایی ها در دوران باقی مانده از ریاست جمهوری جورج بوش به مصلحت ندیدند تا تغییری جدی در روابط خود با دولت افغانستان ایجاد کنند، از همین جهت رویکردی محتاطانه تری در برابر تندی های آقای کرزی در پیش گرفته بودند.
اما حالا به نظر می رسد که تغییری که آقای اوباما به مردم آمریکا وعده داده است در افغانستان نیز منجر به تغییراتی خواهد شد که گفتگوی اداره اوباما با رقیبان و منتقدان آقای کرزی را می توان اولین گام علنی و عملی در این راه به حساب آورد.
حامد کرزی نخستین رئیس جمهوری منتخب افغانستان با حمایت همه جانبه غرب و آمریکا به قدرت رسید و از او انتظار می رفت تا نظامی بسازد که جایگزین رژیم طالبان شود و افغانستان را بسوی ثبات و نظامی مردمسالار و قانونمند رهبری کند.
بعد از هفت سال به نظر می رسد این خواسته ها در حد توقع مردم افغانستان و متحدان دولت آقای کرزی برآورده نشده است و افزون بر این از دید بسیاری از متحدین غربی او، "فساد و بی کفایتی دولت افغانستان به اندازه شورشیان طالبان در بی ثباتی مزمن این کشور نقش دارد".
هرچند آقای کرزی نیز بارها گفته است که متحدان بین المللی او نیز در مواجه شدن افغانستان با وضعیت موجود نقش دارند و فساد نیز به گفته آقای کرزی در نهاد های بین المللی کمتر از ادارات دولتی افغانستان نیست.
ظاهرا مردم افغانستان نیز همچون آقای کرزی از کشور های کمک کننده به افغانستان نا راضی اند و می گویند حضور آنها فقر را کاهش نداد، نا امنی را کمتر نکرد و در یک کلام سبب تغییر محسوسی در زندگی آنها نشد.
دلایل و عوامل وضعیت کنونی هرچه باشد، نتیجه آن تنش در رابطه دولت کنونی و متحدان آن است، اگرچه آقای کرزی برای جلب توجه و حمایت جامعه بین المللی راه های متفاوتی را در پیش گرفت. اما به نظر می رسد که این تدابیر تا هنوز نتوانسته است اثرمثبتی به دنبال داشته باشد.
دولت افغانستان برای بهبود وضعیت امنیتی، مدتی از راه های مختلف تلاش کرد تا طالبان را به پای میز مذاکره بکشاند و در این راه تا تضمین امنیت ملا عمر رهبر طالبان پیش رفت.
در مبارزه با فساد، تاکنون ادارات متعدد مبارزه با فساد در ساختار دولت ایجاد شده است، در گوشه و کنار کشور عده ای به جرم فساد بازداشت و محاکمه شده اند، همه این تدابیر برای ترمیم تصویر خدشه دار دولت و بهبود وضعیت در پیش گرفته شده است، اما اکثر آنها در حد انعکاس رسانه ای باقی مانده است و روی برنامه های نسبتا اساسی، بصورت بریده از هم و پراکنده کار شده است و کمتر به دوام برنامه ها و رابطه سازمانی برنامه های با یکدیگر فکر شده است.
شاید به همین دلیل است که دست کم احساس می شود شماری از برنامه ها نیمه کاره و نافرجام رها شده اند. شاید بسیاری از این اقدامات، واکنش آنی به فشار جامعه جهانی بوده است که با فروکش کردن فشار ها برنامه ها نیز از یاد رفته است.
نیویورک تایمز به نقل از دستیاران آقای اوباما وضعیت در افغانستان را آشفته و درهم و برهم توصیف کرده بود. وزیر خارجه اوباما نیز در نخستین اظهاراتش دولت آقای کرزی را "دولت تخدیر" خطاب کرد. این اظهارات نشان می دهد که رابطه تنش آلود میان متحدان دیروز ، آمریکا و دولت آقای کرزی، عریانتر و بیشتر می شود.
در مقابل، آقای کرزی نیز تلاش دارد تا اهرم های فشار تازه ای خلق کند تا در نهایت متحدانش را از حمایت احتمالی رقیبانش بازدارد. انتشار نامه ای از سوی آقای کرزی به سران کرملین برای جلب حمایت روس ها، سفر معاون دوم دولت به ایران و رسانه ای کردن دریافت سلاح از منابع غیر غربی، می تواند در همین زمینه قابل بحث باشد.
هنوز مشخص نیست فشارهای جدید رئیس جمهوری افغانستان تا چه حدی بر متحدانش اثری بگذارد که نتیجه آن به نفع آقای کرزی و تیمش باشد، بدون شک اگر آقای کرزی بتواند غرب را به نحوی به چالش بکشد که در نتیجه آنها را مجددا وادار به حمایت از خود و تیمش کند، شاید بتواند با تاکیدی که به تغییر استراتژی در مبارزه با تروریسم دارد وضعیت را به نحوی تغییر دهد که هم وضعیت بهبود یابد و هم خود حمایت غرب و آمریکا را در انتخابات بعدی داشته باشد.
اما از سوی دیگر بعید نیست که این رفتارها به دست مایه خوبی برای رقیبانش برای بی اعتبار کردن بیشتر او نزد غربی ها بدل شود و در نتیجه متحدان آقای کرزی بیشتر و بیشتر از او فاصله بگیرند.
از همکاران دیروز آقای کرزی عده اندکی در کنار او مانده اند. زلمی خلیلزاد، سفیر پیشین آمریکا، دیگر از جایگاه و نفوذ سابقش برخوردار نیست، علی احمد جلالی وزیر سابق داخله و اشرف غنی احمد زی وزیر سابق مالیه اکنون به رقیبان و منتقدان جدی آقای کرزی بدل شده اند.
وضعیت بگونه ای است که اگر آقای کرزی مصمم است تا در قدرت بماند باید تصمیم های دشواری بگیرد. مبارزه جدی با فساد، که در واقع می توان گفت مبارزه با افراد و شبکه های قدرتمند در درون دولت است، دستگیری قاچاقبران عمده مواد مخدر، و اصلاح و تغییر در اداره ای به شدت آلوده به فساد، کمترین توقعی است که واشنگتن از آقای کرزی دارد.
هنوز تصویر کامل رابطه آقای کرزی با غرب بعد از انتقال قدرت در واشنگتن نمایان نشده است. هرچند که آقای کرزی در برآوردن انتظارات غرب توفیق چندانی نداشته است، اما رقیبان مطرح او نیز به غیر از تکیه بر نقاط ضعف و ناکارآمدی دولت کرزی برگ برنده ای در دست ندارند؛ به خصوص که تمام آنان خود عضو دولت کرزی بوده اند و هر کدام به نحوی در خلق وضعیت فعلی نقش داشته اند. توانایی های شخصی آنان نیز چندان نسبت به آقای کرزی متفاوت نیست.
تمرکز غرب روی یافتن جایگزین برای آقای کرزی بدون خلق سیستمی که توان هضم واقعیت های افغانستان را داشته باشد نمی تواند بن بست فعلی را بشکند. وضعیت فعلی نباید تنها به حساب شخصی آقای کرزی گذاشته شود، بلکه سیستم اداری که بعد از سقوط طالبان در افغانستان ایجاد شده است نیز باید مورد ارزیابی قرار بگیرد و در جهت تکامل آن کار شود.
سیستم سازی و یافتن مدیر کار آمد در بستر نامساعد سیاسی و فرهنگی افغانستان "بزرگ ترین چالش" پیش روی آمریکا است.
سیستم سازی و یافتن مدیر کار آمد در بستر نامساعد سیاسی و فرهنگی افغانستان "بزرگ ترین چالش" پیش روی آمریکا است.
این ممکن نیست مگر با مطالعه گسترده اشتباهات هفت سال گذشته و بررسی قسمت زیاد آن، فراتر از حوزه کاری افراد و چهره های مشخصی که در این هفت سال نقش داشته اند.
هرچند که کم کم غربی ها گویا به این نتیجه رسیده اند که نباید از افغانستان توقع بالایی داشته باشند، اما آنچه این روزها در ایالت سرحد پاکستان رخ داده است، نشان می دهد که ایجاد ثبات در افغانستان گزینه ای انتخابی نیست بلکه کلید موفقیت سیاست غرب در سطح منطقه است.
وزیر دفاع امریکا، افغانستان را به عنوان بزرگ ترین چالش نظامی برای آمریکا دانسته است. هم زمان، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا گفتگو با ایران درباره افغانستان را مفید ارزیابی کرده است.
رابرت گیتس وابسته به حزب جمهوریخواه آمریکاست
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا روز سه شنبه (27 ژانویه) در کمیته نیروهای مسلح مجلس سنا، افغانستان را بزرگ ترین چالش نظامی کشورش ارزیابی کرد.
او گفت: "همکاری های بین المللی و تلاش برای شکست نظامیان طالبان بسیار کمتر مورد توجه قرار گرفته است."
این نخستین اظهارات وزیر دفاع آمریکا پس از روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در این کشور است.
دریاسالار مایک مولن، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، از سوی دیگر، خواهان اتخاذ یک استراتژی منطقه ای درباره افغانستان شده است.
به گفته دریاسالار مولن، دولت های آمریکا و ایران درباره افغانستان منافع مشترکی دارند. او گفته است که گفتگوی آمریکا با ایران درباره افغانستان می تواند مفید باشد.
پیشتر، دبیر کل پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در افغانستان گفته بود که هزاران نیروی نظامی به شرق افغانستان فرستاده شده است.
بر اساس اعلامیه آیساف، نیروهای آمریکایی در ولایت وردک و لوگر در جنوب کابل مستقر می شوند، جایی که آمار شورش و بی نظمی در آن در حال افزایش است.
درحال حاضر شمار بیشتر نیروهای آمریکایی بیشتر در شرق و جنوب افغانستان مستقر هستند اما مقر فرماندهی تمامی این نیروها در بگرام در حومه کابل است.
آمریکا در حال حاضر بصورت جدی سیاست خود را در قبال افغانستان بررسی می کند و قرار است حدود سی هزار نیروی تازه نفس نظامی به آن کشور اعزام کند.
آقای گیتس در زمان جورج بوش نیز وزیر دفاع آمریکا بود، او چندین بار به افغانستان سفر کرده و از نزدیک با رهبران افغان، فرماندهان ناتو و فرماندهان ارتش افغانستان دیدار کرده است.
به نظر می رسد آقای گیتس افغانستان و چالشهای امنیتی این کشور را به خوبی می شناسد. رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا خواستار همکاری بهتر میان نهادهای بین المللی غیرنظامی و نظامی و مقامات افغانستان شده است.
او در ماه اکتبر سال گذشته نیز با اشاره به جنگ در افغانستان گفته بود، اقداماتی که تاکنون صورت گرفته نتیجه مطلوب را در پی نداشته است.
او در آن زمان پیشنهاد کرد که برای متقاعد کردن مردم افغانستان به مخالفت با شورشیان یک استراتژی هماهنگ به اجرا درآید و همچنین رهبران قبائلی و ولایتی به طور هماهنگ با یکدیگر همکاری کنند.
این در حالی است که روز گذشته دبیر کل ناتو در اجلاس این سازمان در بروکسل خواستار همکاری های منطقه ای به ویژه همکاری ایران برای تامین امنیت در افغانستان شد.
پیش از این سخنگوی وزارت دفاع افغانستان گفته بود، سال 2009 میلادی شاید خونین تر از گذشته اما سال بهتری برای مردم افغانستان باشد.
سخنگوی وزارت دفاع در توضیح این سخنانش گفته بود که ارتش افغانستان تقویت شده و متحدان این کشور نیز نیروی بیشتری به افغانستان اعزام خواهند کرد که در نتیجه توانایی افغانستان وحامیانش برای حمله به طالبان و شکست آنها بیشتر خواهد شد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری جدید امریکا، هفته گذشته درحالی که ریچارد هولبروک، نماینده جدید امریکا در منطقه را معرفی می کرد گفت: "هیچ راه حلی برای مشکل افغانستان، بدون مقابله با پایگاههای القاعده و طالبان در امتداد مرز وجود ندارد."
آقای اوباما افزود دولت او با افراط گرایی اسلامی در پاکستان و افغانستان به عنوان مشکلی واحد تحت یک استراتژی واحد مقابله خواهد کرد و تصریح کرد که جنگ در افغانستان را نمی توان جدا از مناطق آشوب زده قبایلی دانست که عناصر القاعده و طالبان در آن تجمع کرده اند.
از مدتها پیش در محافل سیاسی بحث نیاز به بازنگری استراتژی امریکا در قبال افغانستان و پاکستان وجود داشته است و از جمله باراک اوباما، رئیس جمهور و رابرت گیتس وزیر دفاع، قبلا از تغییر سیاستها در این زمینه سخن گفته اند.
اکنون سخنان آقای اوباما نشان می دهد که دولت او، در برابر معضل افراط گرایی در مناطق قبایلی پاکستان، حداقل ذهنیتی متفاوت از اداره جورج بوش، رئیس جمهوری پیشین امریکا خواهد داشت. اما اینکه این ذهنیت چگونه و با چه برنامه هایی عملکردی منجر به عملکردی متفاوت خواهد شد، بحثی ست که با تثبیت استراتژی جدید امریکا درمنطقه روشن تر خواهد شد.
با اینحال، با توجه به سیاست پیچیده پاکستان، دولت تازه در کاخ سفید طبیعتا با چالشهای عمده ای در قبال تدوین و تطبیق یک استراتژی واحد روبرو خواهد شد.
اگر آنطور که برخی کارشناسان پیش بینی می کنند، افزایش حملات فرامرزی امریکا، که مورد اخیر آن در روز پنج شنبه 9 کشته در وزیرستان شمالی برجای گذاشت، در دستور کار و استراتژی جدید قرار داشته باشد، این ریسک را نیز به دنبال دارد که چنین حملاتی، منجر به برانگیختن بیشتر و متحد کردن نیروهای بنیادگرای در مناطق قبایلی باشد. کما اینکه از زمانی که این حملات آغاز شده، تاثیر چندانی در کاهش فعالیت افراط گرایان در مناطق قبایلی نداشته است.
سود جنگ
بعد از حملات یازده سپتامبر سال 2001، پاکستان در صدر کشورهای دریافت کننده کمک های خارجی امریکا، به خصوص کمکهای نظامی قرار گرفت. در ماه ژوئن 2008، دولت امریکا تایید کرد که از سال 2002 تا آن تاریخ مقدار کمک های نظامی و اقتصادی امریکا به پاکستان نزدیک به یازده میلیارد دلار بوده است که بخش اعظم این کمکها از طریق ارتش پاکستان برای برنامه های امنیتی داده شده است. این در حالیست که بر اساس گزارشها مجموع خریداری تسلیحات پاکستان از امریکا از زمان استقلال این کشور تا 2002، کمتر از نصف این میزان بوده است.
هم اکنون یک چهارم بودجه چند میلیاردی نظامی پاکستان از منبع کمکهای امریکا تامین می شود و این به جز کمکهای انکشافی و اقتصادی امریکاست.
اتحاد نامرئی
علاوه بر آن، آنچه ممکن است کمتر تا بحال به آن توجه شده باشد، این است که با وجود اختلاف میان سیاستمداران پاکستانی، اعم ازدست اندرکاران حکومت غیرنظامی، ژنرالها و افسران ارتش، مقامات سازمان جاسوسی پاکستان - آی اسی آی- و رهبران مذهبی این کشور، به نظر می رسد این بازیگران اصلی سیاست پاکستان، در زمانی که منافع شان ایجاب کند، اتحادی نامریی ولی فوق العاده کارآمد دارند.
نا امن شدن مسیر تدارکاتی ناتو از طریق مرز تورخم، به نحوی نشان از همین اتحاد نامریی دارد.
این مسیر سود اقتصادی هنگفتی عمدتا از حمل و نقل و سایر خدمات مشابه برای پاکستان دارد. علاوه برآن این مسیر زمینه اشتغال دهها هزار نفر را فراهم کرده و منطقی به نظر نمی رسد که حکومت پاکستان به سادگی بپذیرد که تدارکات ناتو از مسیر دیگری تامین شود. اما پاکستان به خوبی از هزینه سنگین تر و پیچیدگی های سیاسی و جغرافیایی تغییر مسیر تدارکاتی ناتو از تورخم به کشورهای آسیای میانه آگاه است و بسیاری صاحبنظران نا امن شدن مسیر تورخم را با چانه زنی پاکستان با امریکاییها بر سر کسب امتیازات مالی و سیاسی بیشتر بی ارتباط نمی دانند.
نقش آی اس آی
نقش آی آس آی، سرویس استخبارات پاکستان از عمده ترین چالشهایست که اداره اوباما در برابر خود خواهد داشت. امریکا و بریتانیا برای کسب اطلاعات استخباراتی امنیتی که از تندروی اسلامی متصور است، به آی آس آی وابسته هستند، با اینحال، بسیاری از کارشناسان نظامی و امنیتی، سازمان جاسوسی پاکستان را بیشتر وفادار به تندروان اسلامی در مناطق قبایلی پاکستان می دانند تا حکومت غیر نظامی پاکستان.
در عین حال، با آنکه از حملات هفتم جولای 2005 لندن گرفته تا حمله انتحاری هفتم ژوییه 2008 در مقابل سفارت هند در کابل تا حملات اخیر بمبئی، به نحوی با پاکستان و آی اس آی ارتباط می گیرد، اما بسیاری مقامات امنیتی غربی، معتقدند که با پدیده تندروی اسلامی در پاکستان و افغانستان، نمی توان بدون پاکستان، و با پاکستان هم نمی توان بدون آی اس آی، معامله کرد.
با این اوصاف دشوار است بتوان پیش بینی کرد که دولت جدید اوباما با تندروی اسلامی در منطقه و نقش گروههای افراط گرا و وجود عناصر تندرو در ساختار حکومت پاکستان چگونه برخورد خواهد کرد. آنچه به نظر مسلم می آید این است که این فقط استراتژی امریکا نیست که مستلزم بازنگری ست، بلکه باید تعریف جدید و جامعتری از پدیده تندروی اسلامی در منطقه، از نقش بازیگران صحنه سیاسی و روابط پیچیده قدرت در پاکستان به دست آید و در استراتژی جدید امریکا گنجانیده شود.
باراک اوباما در نخستین پیام خود به عنوان چهل چهارمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا بر زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا و پس منظر جهانی آنها تاکید کرد.
او بر همسانی در برابر قانون، تحکیم آزادی های مدنی و تعمیم دموکراسی در سطح جهان تاکید کرد و آموزش درس های تاریخ و تجارب ناشی از آن را برای جهان امروز از نیازمندیهای مهم برشمرد.
رویکرد جدید، امیدواری و تشریک مساعی، از مهم ترین عناصر گفته های آقای اوباما به مسلمانان جهان بود. وی از اینکه آمریکا، بار سنگین دشمنی با دیگران را حمل نخواهد کرد، سخن گفت، اما در برابر نفرت انگیزان، کلام صریح وجدی داشت.
وی در بخشی از اظهاراتش نیز بر ادامه و ازدیاد حمایت های آمریکا به افغانستان، تقویت روند امنیت پروری و مبارزه قاطع در برابر هراس افکنی در افغانستان، تاکید کرد.
اما آقای اوباما در عین حال پیامی شدیدالحن برای دولت هایی که کارایی ندارند و دچار فساد اداری هستند، را با خود داشت.
سخنرانی آقای اوباما در سه عرصه مهم، به نحوی در بر گیرند? مسایل مربوط به افغانستان بود. نخست در چارچوب راه های جدید آمریکا در برخورد با مسلمانان جهان، دوم به عنوان جایگاه مهم جنگ مقابله با دشمنان آمریکا و سوم به عنوان دولتی که از نبود ادار? سالم و نبود حاکمیت قانون رنج می برد. بدین ترتیب افغانستان اگر از یک سو مورد حمایت قرار گرفت، از دو سوی دیگر مضمون سفارشات جدی از رهبری جدید ایالات متحده تلقی گردید.
این اظهارت می تواند در چارچوب تغییر استراتژی کاخ سفید در قبال بسیاری از مسایل جهانی از جمله مسایل افغانستان، تعبیر شود.
باراک اوباما در یکی از گفت و گوهای تلویزیونی اش با شبکه خبری سی ان ان نیز به ضرورت حمایت افغان ها در شکلگیری یک دولت کارا و تخصصی سخن گفته بود.
سفر جو بایدن معاون رییس جمهور آمریکا به افغانستان (کمی قبل از تحلیف رسمی او به عنوان معاون آقای اوباما) و واکنش های وی پیرامون ظرفیت پروری نظام سالم در این کشور نیز گوا? روشن این پیام جدی است. این در حالیست که حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان، در یکی از سخنرانی های اخیرش در کابل، جامع? بین المللی را به تعمیم فساد اداری در افغانستان متهم دانست.
از فیصله نام? کنفرانس پاریس از یک سو، و در رویکردهای جدید سازمان ملل متحد و اتحادی? اروپا از سوی دیگر و حالا هم درتحولات جدید ایالات متحد? آمریکا، بحث ادار? سالم در افغانستان مورد توج? جدی قرار گرفته است.
دیدگاه تحلیلی به این پیام ها به وضاحت نشان می دهد که جهان به عنوان حامی تحولات و توسعه در افغانستان، پیام مشخصی برای رهبران سیاسی این کشور دارد.
جوهر این پیام برای دولتمردان امروز و فردای افغانستان را حاکمیت و ادار? سالم که در برگیرند? نظام کارای خدماتی، ایجاد فرهنگ ارجحیت و حاکمیت قانون، شفافیت، حسابدهی، حقوق بشر و دموکراسی می باشد، شکل می دهد؛ که البته گذر زمان می تواند تحقق آن را چه در صحنه تعامل آمریکا با افغانستان و چه در صحنه داخلی سیاسی افغانستان بیشتر نشان دهد.
آن چه که رویکرد جدید در سیاست های دولت افغانستان در مورد غرب و روسیه خوانده شده، از موضوعهایی بازتاب یافته در روزنامه های چاپ امروز کابل است.
روزنامه هشت صبح با اشاره با نزدیکی حکومت افغانستان با روسیه، در مطلبی نوشته است که حامد کرزی، رئیس جمهوری این کشور به "سیاستی قدیمی نزدیک می شود که سر سردار داوود خان را برباد داد."
به باور نویسنده مطلب، آقای کرزی می خواهد سگرت/سگار آمریکایی را با گوگرد/کبرت روسی روشن کند، کاری که محمد ظاهر، شاه پیشین افغانستان می خواست با آن از دو ابر قدرت آمریکا و شوروی پیشین استفاده "حد اکثر" کند.
به نظر نویسنده، دولت افغانستان "پاره ای از سیاست ها و اشتباهات" گذشته این کشور را دوباره به اجرا می گذارد. نویسنده به این نظر است که روسیه نمی تواند با فرستادن چند فروند جنگنده نیازمندی های نظامی، اقتصادی و بین المللی افغانستان را برآورده کند.
روزنامه پیمان نوشته که آقای کرزی ظرف چند ماه اخیر از حمایت غرب ناامید شده و به همین دلیل بحث "روسیه و روسیه گرایی" را مطرح می کند، که به تعبیر نویسنده ناشی از "شتاب زدگی" در سیاستهای دولت افغانستان است.
روزنامه ضمن این که "هفت سال تجربه ناکام غربی ها در افغانستان" را مورد انتقاد قرار داده، نوشته است که مردم افغانستان هم به دلیل این که وضع زندگی شان بدتر از گذشته شده از حمایت غربی ها ناامید شده اند.
پیمان همچنین به این باور است که دولت مردان افغان با آگاهی از این که روسیه نمی خواهد با حضور ناتو و آمریکا در افغانستان خود را درگیر جنجالی بزرگ کند، قصد دارند از روسیه استفاده ابزاری کنند.
اما روزنامه دولتی انیس تاکید کرده است که افغانستان حق دارد با کشورهایی که نیازمندی های دفاعی این کشور را پاسخ گوید، قرارداد تهیه تجهیزات نظامی امضا کند.
انیس در سرمقاله خود همچنین نوشته است که افغانستان برای دفاع از خود به ارتشی متوازن با ارتش های کشورهای همسایه نیاز دارد.
روزنامه تاکید کرده است که ارتش افغانستان باید با جنگ افزارهای پیشرفته مجهز شود تا بتواند "آشوبگران داخلی و خارجی" را سرکوب کند و در اعاده ثبات در افغانستان نقش فعالی داشته باشد.
انیس همچنین جامعه جهانی را مورد انتقاد قرار داده است که ارتش افغانستان را در مقایسه با ارتش عراق کمتر مورد توجه قرار داده و وسایل و منابع مالی کمتری در اختیار آن گذاشته است.
اصلاح دیگر روزنامه دولتی ممنوعیت پخش برنامه های شبکه های تلویزیونی افغانی از طریق شبکه های کیبلی/کابلی در ایالت سرحد پاکستان را مورد انتقاد قرار داده است.
دولت پاکستان روز پنجشنبه گذشته، 3 دلو/بهمن این ممنوعیت را اعلام کرد و به دنبال آن رسانه ها و مقامهای دولت افغانستان واکنشهای نسبتاً تندی نشان دادند.
اصلاح نوشته است که هنوز هم در پاکستان محافلی هستند که "با کج اندیشی" جلو پخش برنامه های تلویزیون های افغانی را می گیرند. روزنامه از دولت پاکستان خواسته است که این ممنوعیت را بردارد.
روزنامه افغانستان با توجه به گزارش اخیر سازمان بهداشت جهانی در باره مرگ و میر مادران در افغانستان، نوشته که دولت مکلف به تامین دسترسی مردم، به ویژه زنان به خدمات درمانی است.
به نوشته روزنامه در حال حاضر "روستاهای دوردست و حتی بسیاری از شهرها" در افغانستان از امکانات لازم بی بهره است. روزنامه انتقاد کرده است که اگر دولت حق دسترسی مردم به خدمات بهداشتی را نادیده بگیرد، تامین دیگر حقوق و نیازهای مردم از سوی دولت هم "شعاری بیش نیست."
دانشمندان معتقدند منظومه شمسی از متراکم شدن و به هم پیوستن اجزاء دیسکی از غبار در اطراف خورشید تشکیل شده است
دانشمندان معتقدند منظومه شمسی از متراکم شدن و به هم پیوستن اجزاء دیسکی از غبار در اطراف خورشید تشکیل شده است
بر اساس یک نظریه جدید ایجاد سیاره های سنگی، مریخ و عطارد از بقایای کره زمین و زهره تشکیل شده اند.
برد هنسن، منجم شاغل در دانشگاه UCLA که طرح جدید را پیشنهاد کرده مدعی است این مدل می تواند به سوالات موجود درباره برخی مشخصه های مریخ و عطارد که مدتها برای دانشمندان غیرقابل توجیه بوده اند پاسخ دهد.
آقای هنسن که اخیرا حاصل پژوهش خود را در جلسه جامعه نجوم آمریکا در لانگ بیچ عرضه کرد گفت: "بر این اساس مریخ و عطارد درواقع محصولات جنبی فرایند تشکیل زمین و زهره هستند."
دانشمندان عموما بر سر این نکته توافق دارند که زمین و دیگر کرات سنگی در منظومه شمسی حدود 4.5 میلیارد سال پیش از یک دیسک گاز و غبار حلقه زده به دور خورشید تازه متولد شده تشکیل شدند.
بر اساس فرضیه موجود ذرات میکروسکوپی غبار با آمیختن به یکدیگر توده هایی سنگریزه مانند را ایجاد کردند و سنگریزه ها تخته سنگ شدند و با ادامه این روند و اتصال قطعات کوچکتر به یکدیگر، سیاره های سنگی کنونی ایجاد شدند.
در شبیه سازی کامپیوتری این فرایند دانشمندان معمولا فرض می کنند که ذرات غبار بطور یکنواخت در دیسکی بدور خورشید توزیع شده بودند.
با این حال برخی دانشمندان معتقدند این فرض در محاسبات بعدی مشکلاتی ایجاد می کند.
از جمله این موضوع مطرح می شود که اگر سیارات سنگی از یک دیسک غبار همگن تشکیل شده بود، همه سیارات می بایست تقریبا اندازه ای برابر می داشتند و در مدارهایی مشابه به دور خورشید می گشتند.
اما در واقعیت زهره و زمین جرم بسیار بیشتری از مریخ و عطارد دارند و مدار حرکت مریخ و عطارد نیز بیش از آنچه بر اساس محاسبات انتظار می رود بیضوی هستند.
دانشمندان به طور سنتی این مسئله را بر پایه شانس، یا به زبان علمی تر به دلیل وجود "بی نظمی" (Chaos) توجیه می کردند و آن را با استناد به کشش جرمی موجود در این منظومه بخاطر وجود سیاره عظیم مشتری توضیح می دادند.
اما آقای هنسن فرضیه دیگری را مطرح کرده و معتقد است دیسک غبار اولیه، همانند حلقه های دور زحل، در نوارهای متعددی به دور خوشید تقسیم شده بودند.
دانشمندان بر این باورند که سیاره های سنگی از به هم پیوستن تکه سنگ های معلق و در حال چرخش به دور خورشید تشکیل شده اند
بر اساس این فرضیه زمین و زهره درون یکی از نوارهای قطور در حلقه های داخلی منظومه شمسی شکل گرفتند.
اما چرخش سیاره های تازه متولد شده زمین و زهره از میان دریایی از سنگ های ریز و درشت باعث شد برخی از سنگ های سرگردان جذب این دو سیاره شده و برخی دیگر با شتاب از آنها به بیرون از نوار حلقوی پرتاب شوند.
برخی قطعات خارج شده از نوار با یکدیگر برخورده کردند و به هم متصل شدند و در نهایت به نوار اصلی بازنگشتند.
برد هنسن معتقد است در صورت بروز چنین حادثه ای اجرام جدید در مداری تازه گشتن به دور خورشید را آغاز کرده اند و شبیه سازی های انجام شده توسط او اینطور تداعی می کنند که مریخ و عطارد احتمالا در اثر چنین تحولی ایجاد شده اند.
او معتقد است 90 درصد ذرات و اجرام موجود در این نوار به ایجاد زمین منجر شده اند و باقی مواد دو سیاره دیگر را ایجاد کرده اند.
دانشمندان دیگر از مطرح شدن مدل جدید استقبال کرده اند.
هواپیماهای ارتش اسرائیل در عملیاتی تازه به شهر رفح در نوار غزه در حوالی مرز مصر حمله کرده اند.
اسرائیل می گوید تونل های قاچاق اسلحه حماس را هدف قرار داده است
دولت اسرائیل می گوید که تونل های زیر زمینی گروه حماس در حوالی رفح را هدف قرار داده است.
اسرائیل بارها حماس را متهم کرده است که با استفاده از این تونل ها تسلیحات و تجهیزات نظامی از مصر وارد نوار غزه می کند.
تلفات جانی حمله جدید اسرائیل که ساعاتی پیش از صحرگاه چهارشنبه (28 ژانویه) انجام شد، اعلام نشده است.
این در حالیست که جورج میچل، فرستاده ویژه باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در مذاکرات صلح خاورمیانه، قرار است چهارشنبه به اسرائیل سفر کند.
جورج میچل که یک سناتور بازنشسته دموکرات و مادرش لبنانیست، در اولین دیدار خود از منطقه به مصر سفر کرده است.
یک روز پیش از ورود او به اسرائیل، اسرائیل در تلافی نسبت به کشته شدن یک سربازش در نزدیکی نوار غزه، از هوا و زمین به جنوب نوار غزه حمله کرد.
این حمله یک کشته و یک زخمی برای فلسطینی ها برجای گذاشت.
سرباز اسرائیلی روز سه شنبه بر اثر انفجاری در گذرگاه مرزی کیسوفیم در داخل خاک اسرائیل کشته شده بود.
در پی وقوع این حادثه، ارتش اسرائیل از هوا به شهر خان یونس در جنوب غزه حمله کرد و نیز شماری تانک و بولدوز به داخل نوار غزه فرستاد.
اهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل، هشدار داده بود که حمله روز سه شنبه فقط یک واکنش اولیه است و اسرائیل به زودی پاسخ کامل کشته شدن یک سرباز و زخمی شدن سه سرباز خود را خواهد داد.
اسرائیل به دنبال انفجار سه شنبه، مرز خود به روی غزه را بست و ورود کمک های امدادی به غزه را متوقف کرد.
ارتش سریلانکا گفته است نیروهای دولتی به شهر ساحلی مولایتیوو، آخرین شهری که در دست شورشیان جدایخواه این کشور موسوم به ببرهای تامیل است حمله کرده اند و بر اساس تازه ترین گزارشها کنترل نسبی این شهر را در دست گرفته اند. ببرهای تامیل درباره این درگیری ها هنوز اظهارنظری نکرده اند و گزارش مستقلی هم درباره این درگیری ها منتشر نشده است.
طی ماه های اخیر ببرهای تامیل تحت فشار زیادی از سوی نیروهای ارتش سریلانکا قرار گرفته اند و در حملات ماه های اخیر آنها بخش بزرگی از مناطق تحت کنترل خود را از دست داده اند.
با کنترل شهر مولایتیوو از سوی نیروهای نظامی سریلانکا، ببرهای تامیل آخرین شهری را که از آن می توانستند به عنوان مقر نظامی خود استفاده کنند، از دست داده اند. سقوط این شهر حدود سه هفته پس از تصرف شهر مهم کیلینوچی، رخ داده است. تصرف کیلینوچی ضربه بزرگی برای شورشیان بود چرا که آنها از سال 1999 کیلینوچی را تحت کنترل داشته اند و آن را پایتخت کشوری مستقل می خواندند که در نظر داشتند برای اقلیت قومی تامیل ایجاد کنند.
گروه ببرهای تامیل به نوعی در واکنش به ناسیونالیسم سینهالی، در اواخر دهه هفتاد میلادی شکل گرفت. ببرهای تامیل که خواهان کشور مستقل "ایلام" در شمال و شمال شرق سریلانکا که عمدتا تامیل نشین است، هستند در سال 1983 عملیات مسلحانه خود را که از آن به عنوان "جنگ اول ایلام" نام برده می شود، آغاز کردند. از آن زمان تاکنون دستکم 70 هزار نفر کشته شده، عده زیادی مجروح و دهها هزار نفر آواره شده اند.
اما تحولات اخیر در این سریلانکا و پیشروی نیروهای نظامی این کشور علیه ببرهای تامیل اگر در تاریخ منازعات بیش از دو دهه گذشته این کشور بی سابقه نباشد اما از معدود مواردی است که باعث شده است تا ببرهای تامیل در موضع بسیار دشواری قرار بگیرند.
در خصوص "موفقیت" تحرکات نظامی دولت سریلانکا علیه ببرهای تامیل می توان به دلایل مختلفی اشاره کرد.
روی کار آمدن دولت ماهیندرا راجا پاکسه در این کشور در اواخر سال 2005 شاید اولین حلقه در این زنجیره حوادث باشد. دولت آقای راجا پاکسه در مقایسه با دولت قبلی این کشور که متهم به "دادن امتیاز" به ببرهای تامیل در چارچوب مذاکرات صلح بین دو کشور شده بود موضع سختتری را در قبال ببرهای تامیل اتخاذ کرد و به خصوص به موضع "استقلال" مناطق تحت کنترل ببرهای تامیل با دید منفی نگاه می کرد.
آقای راجا پاکسه در سخنانی پس از انتخابش به سمت رئیس جمهور ی سریلانکا گفت که او "صلحی باعزت" را برای کشور خواهد آورد. آقای راجا پاکسه از حمایت سینهالیها و مردم مناطق جنوبی کشور برخوردار است.
بدلیل اینکه این درگیریها ریشه در اختلافات عمیق قومی و مذهبی و نژادی و زبانی دارد، عملیات نظامی نمی تواند به آن پایان دهد و حل نهایی قضیه به ترکیبی از تلاشهای مختلف بستگی دارد که علاوه جامعه جهانی نیز می تواند بخش مهمی از این تلاشها باشد
عمیق شدن اختلافات بین دو طرف که در مواردی به درگیرهای شدید نظامی بین ارتش و ببرهای تامیل منحر شد در نهایت در سال 2008 باعث به بن بست رسیدن مذاکرات صلحی شد که در سال 2002 بین دو طرف امضا شد. برخی از تحلیلگران معتقدند که دو طرف و بویژه ببرهای تامیل در درگیرهای مقطعی در طول مذاکرات صلح تلاش داشتند تا از موضع برتری در مذاکرات احتمالی نهایی برخوردار باشند.
همچنین تروریستی خوانده شدن سازمان ببرهای تامیل از سوی اتحادیه اروپا محدودیتهای زیادی را بر منابع مالی ببرهای تامیل تحمیل کرد. آمریکا نیز ببرهای تامیل را یک گروه تروریستی می داند.
از سوی دیگر جدا شدن یکی از فرماندهان ارشد ببرهای تامیل در شرق این کشور موسوم به "کارونا" از این گروه در سال 2004 مواضع این گروه را در شرق با مشکلاتی روبرو کرده بود.
آقای کارونا رهبران ارشد ببرهای تامیل را به نادیده گرفتن رهبران این گروه در شرق کشور و همچنین پراباکاران رهبر ببرهای تامیل را به اطاله روند مذاکرات صلح متهم کرد. اما بسیاری از تحلیلگران معتقدند که آقای کارونا در اثر فشار دولت و با گرفتن امتیازاتی از گروه جدا شد.
مرگ آنتوان بالاسینگام مذاکره کننده اصلی ببرهای تامیل در اروپا در اثر سرطان در دسامبر 2006 در لندن، باعث شد که ببرهای تامیل اصلی ترین چهره بین المللی و ایدیولوگ خود را از دست دهند.
مدتی بعد، اس پی تامیل سیلوان که رهبر شاخه سیاسی ببرهای تامیل بود کشته شد. آقای سیلوان که به هنگام مرگ 40 سال داشت به "چهره رسانه ای" ببرهای تامیل معروف بود. در اوایل سال گذشته میلادی نیز فرمانده اطلاعات ببرهای تامیل موسوم به "چارلز" کشته شد.
مجموع این عوامل تاثیر عمیقی را بر صحنه سیاسی و نظامی در درگیرهای دولت سریلانکا با ببرهای تامیل تحمیل کرد . برخی از تحلیلگران توجه جامعه جهانی به مسایل خاورمیانه و افغانستان را در نادیده گرفتن آنچه که در سریلانکا می گذرد و عدم کمک به حل مشکل سریلانکا دخیل می دانند.
سازمانهای حقوق بشر از تلفات غیر نظامیان در درگیرهای سریلانکا بویژه در دو سه ماه گذشته که شدت عملیات نظامی افزایش داشته اظهار نگرانی کرده اند. دولت سریلانکا از اعلام تلفات غیر نظامیان در عملیات علیه ببرهای تامیل خود داری می کند و منابع مستقل نمی توانند ادعای دو طرف اصلی درگیر در قضیه را تایید کنند.
اما به هر صورت به نظر می رسد که ببرهای تامیل بسیاری از مواضع اصلی خود را در شمال و شمال شرق این کشور از دست داده اند و مواضع دیپلماتیک آنها هم بشدت تضعیف شده است. اما آیا این به معنی پایان یافتن درگیرهای در سریلانکا است؟
بسیاری از ناظران منطقه معتقدند که اگرچه تضعیف مواضع ببرهای تامیل در دور تازه درگیریهای بسیار شدید بوده است اما تجربه حوادث در سریلانکا نشانگر این است که ببرهای تامیل دستکم در گذشته توانسته اند بار دیگر خود را مطرح کنند. همین تحلیلگران معتقدند که در نهایت و بدلیل اینکه این درگیریها ریشه در اختلافات عمیق قومی و مذهبی و نژادی و زبانی دارد، عملیات نظامی نمی تواند به آن پایان دهد و حل نهایی قضیه به ترکیبی از تلاشهای مختلف بستگی دارد که علاوه جامعه جهانی نیز می تواند بخش مهمی از این تلاشها باشد.