باراک اوباما، رئیس جمهوری جدید امریکا، هفته گذشته درحالی که ریچارد هولبروک، نماینده جدید امریکا در منطقه را معرفی می کرد گفت: "هیچ راه حلی برای مشکل افغانستان، بدون مقابله با پایگاههای القاعده و طالبان در امتداد مرز وجود ندارد."
آقای اوباما افزود دولت او با افراط گرایی اسلامی در پاکستان و افغانستان به عنوان مشکلی واحد تحت یک استراتژی واحد مقابله خواهد کرد و تصریح کرد که جنگ در افغانستان را نمی توان جدا از مناطق آشوب زده قبایلی دانست که عناصر القاعده و طالبان در آن تجمع کرده اند.
از مدتها پیش در محافل سیاسی بحث نیاز به بازنگری استراتژی امریکا در قبال افغانستان و پاکستان وجود داشته است و از جمله باراک اوباما، رئیس جمهور و رابرت گیتس وزیر دفاع، قبلا از تغییر سیاستها در این زمینه سخن گفته اند.
اکنون سخنان آقای اوباما نشان می دهد که دولت او، در برابر معضل افراط گرایی در مناطق قبایلی پاکستان، حداقل ذهنیتی متفاوت از اداره جورج بوش، رئیس جمهوری پیشین امریکا خواهد داشت. اما اینکه این ذهنیت چگونه و با چه برنامه هایی عملکردی منجر به عملکردی متفاوت خواهد شد، بحثی ست که با تثبیت استراتژی جدید امریکا درمنطقه روشن تر خواهد شد.
با اینحال، با توجه به سیاست پیچیده پاکستان، دولت تازه در کاخ سفید طبیعتا با چالشهای عمده ای در قبال تدوین و تطبیق یک استراتژی واحد روبرو خواهد شد.
اگر آنطور که برخی کارشناسان پیش بینی می کنند، افزایش حملات فرامرزی امریکا، که مورد اخیر آن در روز پنج شنبه 9 کشته در وزیرستان شمالی برجای گذاشت، در دستور کار و استراتژی جدید قرار داشته باشد، این ریسک را نیز به دنبال دارد که چنین حملاتی، منجر به برانگیختن بیشتر و متحد کردن نیروهای بنیادگرای در مناطق قبایلی باشد. کما اینکه از زمانی که این حملات آغاز شده، تاثیر چندانی در کاهش فعالیت افراط گرایان در مناطق قبایلی نداشته است.
سود جنگ
بعد از حملات یازده سپتامبر سال 2001، پاکستان در صدر کشورهای دریافت کننده کمک های خارجی امریکا، به خصوص کمکهای نظامی قرار گرفت. در ماه ژوئن 2008، دولت امریکا تایید کرد که از سال 2002 تا آن تاریخ مقدار کمک های نظامی و اقتصادی امریکا به پاکستان نزدیک به یازده میلیارد دلار بوده است که بخش اعظم این کمکها از طریق ارتش پاکستان برای برنامه های امنیتی داده شده است. این در حالیست که بر اساس گزارشها مجموع خریداری تسلیحات پاکستان از امریکا از زمان استقلال این کشور تا 2002، کمتر از نصف این میزان بوده است.
هم اکنون یک چهارم بودجه چند میلیاردی نظامی پاکستان از منبع کمکهای امریکا تامین می شود و این به جز کمکهای انکشافی و اقتصادی امریکاست.
اتحاد نامرئی
علاوه بر آن، آنچه ممکن است کمتر تا بحال به آن توجه شده باشد، این است که با وجود اختلاف میان سیاستمداران پاکستانی، اعم ازدست اندرکاران حکومت غیرنظامی، ژنرالها و افسران ارتش، مقامات سازمان جاسوسی پاکستان - آی اسی آی- و رهبران مذهبی این کشور، به نظر می رسد این بازیگران اصلی سیاست پاکستان، در زمانی که منافع شان ایجاب کند، اتحادی نامریی ولی فوق العاده کارآمد دارند.
نا امن شدن مسیر تدارکاتی ناتو از طریق مرز تورخم، به نحوی نشان از همین اتحاد نامریی دارد.
این مسیر سود اقتصادی هنگفتی عمدتا از حمل و نقل و سایر خدمات مشابه برای پاکستان دارد. علاوه برآن این مسیر زمینه اشتغال دهها هزار نفر را فراهم کرده و منطقی به نظر نمی رسد که حکومت پاکستان به سادگی بپذیرد که تدارکات ناتو از مسیر دیگری تامین شود. اما پاکستان به خوبی از هزینه سنگین تر و پیچیدگی های سیاسی و جغرافیایی تغییر مسیر تدارکاتی ناتو از تورخم به کشورهای آسیای میانه آگاه است و بسیاری صاحبنظران نا امن شدن مسیر تورخم را با چانه زنی پاکستان با امریکاییها بر سر کسب امتیازات مالی و سیاسی بیشتر بی ارتباط نمی دانند.
نقش آی اس آی
نقش آی آس آی، سرویس استخبارات پاکستان از عمده ترین چالشهایست که اداره اوباما در برابر خود خواهد داشت. امریکا و بریتانیا برای کسب اطلاعات استخباراتی امنیتی که از تندروی اسلامی متصور است، به آی آس آی وابسته هستند، با اینحال، بسیاری از کارشناسان نظامی و امنیتی، سازمان جاسوسی پاکستان را بیشتر وفادار به تندروان اسلامی در مناطق قبایلی پاکستان می دانند تا حکومت غیر نظامی پاکستان.
در عین حال، با آنکه از حملات هفتم جولای 2005 لندن گرفته تا حمله انتحاری هفتم ژوییه 2008 در مقابل سفارت هند در کابل تا حملات اخیر بمبئی، به نحوی با پاکستان و آی اس آی ارتباط می گیرد، اما بسیاری مقامات امنیتی غربی، معتقدند که با پدیده تندروی اسلامی در پاکستان و افغانستان، نمی توان بدون پاکستان، و با پاکستان هم نمی توان بدون آی اس آی، معامله کرد.
با این اوصاف دشوار است بتوان پیش بینی کرد که دولت جدید اوباما با تندروی اسلامی در منطقه و نقش گروههای افراط گرا و وجود عناصر تندرو در ساختار حکومت پاکستان چگونه برخورد خواهد کرد. آنچه به نظر مسلم می آید این است که این فقط استراتژی امریکا نیست که مستلزم بازنگری ست، بلکه باید تعریف جدید و جامعتری از پدیده تندروی اسلامی در منطقه، از نقش بازیگران صحنه سیاسی و روابط پیچیده قدرت در پاکستان به دست آید و در استراتژی جدید امریکا گنجانیده شود.